وبلاگ شخصی دکتر مهدی موحدی بکنظر

ساحل بهانه است، رفتن رسیدن است.

ساحل بهانه است، رفتن رسیدن است.

وبلاگ شخصی دکتر مهدی موحدی بکنظر

«در برابر ضعف‌ها و مشکلات توجیه حماقت است، تضعیف جنایت است و تکمیل رسالت ما است (عین صاد).»

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فلسفه اقتصاد اسلامی» ثبت شده است

همانطور که در قرائت‏ های مختلف از دین اسلام ممکن است با فِرَق و نِحَل مختلفی روبرو شویم و نیز همانطور که در مواجهه با آموزه‏ های به اصطلاح عقل ‏محور عصر روشنگری و پساروشنگریِ عرصه اقتصاد نیز نمی ‏توان همه فحول اقتصادی را در جرگه یک نگرش، بینش، نظام، پارادایم و یا مکتب اقتصادی خاص جمع نمود، در عرصه اقتصاد اسلامی نیز با پدیده تکثّر معرفت ‏شناختی یا نظریات متکثّر روبرو هستیم. در واقع نظر به بینش احتمالاً متفاوتی که هر نظریه‏ پرداز اقتصاد اسلامی از چیستی، گستره، غایت و کارکرد «علوم اجتماعی همچون اقتصاد» و یا «دینی مثل دین اسلام» دارد، «علم اقتصاد اسلامی» مورد تأکید و تعریف وی به همان اندازه، موصوف و منتسب به آن ارزش ‏ها و بینش ‏های پیش‏ گفته خواهد بود. از این رو به تناظر گستردگی و تنوع نظری موجود در هر شاخه علمی همچون «علم اقتصاد [نئوکلاسیکی]»، در «اقتصاد اسلامی» نیز می ‏توان شاهد چنین تنوّع و تکثّر معرفت ‏شناختی و روش ‏شناختی بود.

حال اگر بناست تا نظریه‏ پرداز اقتصاد اسلامی همچون سایر اقتصاددانان موصوف (اعم از ارتودوکس یا هترودوکس)، «فعل بایسته کنش‏گران اقتصادی» را وضع نماید البته متکی و مبتنی بر شرع، این سئوال پیش می‏ آید که با توجه به تنوّع و تکثّر قرائت ‏های موجود از «علم اقتصاد اسلامی»، «کدام فعل بایسته، منبعث از کدام قرائت از اقتصاد اسلامی»، آموزه مورد نظر و مختار ما از اقتصاد اسلامی خواهد بود؟ شاید نتوان در این مجال اندک به این سئوال مهم معرفت‏ شناختی، پاسخی تفصیلی داد اما با برقراری تناظری بین این مسأله و مسأله احکام و فتوای بعضاً متفاوت مراجع تقلید در مورد یک مسأله خاص می‏ توان به پاسخی اجمالی دست یافت.    

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۶ ، ۲۲:۲۵
مهدی موحدی بکنظر

اقتصاد و فلسفه اخلاق

کلیه مکاتب و نظریات اقتصادی کاری نمی ‏کنند جز اینکه با ارائه تبیین‏ های به اصطلاح علمی و ارائه «گزاره ‏های مشاهدتی ناظر به واقعِ» تفسیرمند از پدیده ‏های پیرامونی، در قالب طراحی نهادها و نظامات اقتصادی اجتماعی مورد نیاز جامعه، از منظرگاه خویش، به ارائه روابط حقوقی بایسته که متضمن فعل بایسته یا عادلانه عاملان و کنش‏گران اقتصادی- اجتماعی دخیل در این نهادها و نظامات است می ‏پردازند. برای نمونه «انتخاب بهینه دخالت دولت در بازار»، «انتخاب نرخ بهینه مالیات و تعرفه گمرکی»، «انتخاب بهینه حجم پول به عنوان سیاستی تثبیتی»، «انتخاب نرخ بهینه ذخیره قانونی»، «انتخاب استقلال یا عدم استقلال بانک مرکزی» و «انتخاب پرداخت نقدی و علی‎‏السویه یارانه‏ ها یا اعطای یارانه ‏ها به صنایع مولد و پیشران» را در نظر بگیرید. هر یک از مواردِ پیش ‏گفته می‏ تواند متصف به صفت بایستگی و نبایستگی مورد نظر یک نظریه ‏پرداز خاص برای یک سری روابط حقوقی حاکم در طراحی نهادها و سازوکارهایی باشد که در آن به نوعی به افعال عادلانه تصمیم ‏گیران اقتصادی اشاره دارد.  

با این بیان، «علم اقتصاد اسلامی»، دانش طراحی نهادها و سازوکارهایی است که در آن روابط حقوقی بایسته که متضمن فعل بایسته هر یک از کنش‏گران اجتماعی و اقتصادی دخیل است، مبتنی بر «اصول و شریعت اسلام»، کشف و وضع می ‏شود؛ دانش طراحی سازوکارهایی که هر یک از ابعاد و قواعد ایجاد و اعمال آنها دارای «دلیل و حجت شرعی» خواهد بود. در اینجاست که به خوبی می‏ توان پیوند و تلاقی سه شاخه «اقتصاد»، «فلسفه اخلاق» و «فقه» را دریافت. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۶ ، ۲۰:۰۳
مهدی موحدی بکنظر

اقتصاددانان دور یک میز

متکی به تحلیل‏ های روش‏ شناختی متعارف همچون ساختار‏ انقلاب‏ های علمی کوهن[1]، روش برنامه‏ های پژوهش علمی لاکاتوش[2] و حتی ضد روش فایرابند[3]، نه تنها نمی‏ توان هیچ شاخه علمی خاصی همچون علم اقتصاد را بدون صفتی ناظر به پارادایم، سخت‏ هسته و بن‏ مایه‏ های ارزشی آن مشخص کرد بلکه با کمی دقّت می‏ توان دریافت که هر تک‏ گزاره مطرح در هر شاخه علمی چقدر می‏ تواند گران‏بار از نظریه و به اصطلاح مبتنی بر پیش ‏فرض ‏ها و پیش ‏انگاره ‏های ملحوظِ نظریه‏ پرداز باشد. به عبارت دیگر هر آموزه مورد بحثی می ‏تواند از اقتصادی متصف به یک صفت خاص که بار ارزشی و بینشی آن را به یدک می‏ کشد، برآمده باشد. با این بیان است که معتقدیم هیچ «علم اقتصادِ» خاصی به خودی خود و بدون تعریف صفت مورد نظر نمی‏ تواند وجود داشته باشد مگر اینکه در مقام تسمیه، به قرینه شهرت، صفت مُمیّز این «علم اقتصاد موصوف» حذف شده باشد؛ دقیقاً همان اتفاقی که باعث شده تا «علم اقتصاد نئوکلاسیکی» را امروزه در بیشتر متون درسی، مجامع دانشگاهی و مطالب ژورنالیستی، «علم اقتصاد» بنامند یعنی بدون اتصاف به صفتی خاص؛ اتفاقی که یکی از ثمرات آن، عقلایی، خنثی، بی‏طرف، جهان‏شمول، علمی و اثباتی خواندن «علم اقتصاد [...]» به جای موصوف دانستن و طبیعتاً نظریه‏ بار دانستن گزاره ‏ها و آموزه‏ های «علم اقتصاد نئوکلاسیکی» است.

با این نگاه شاید بتوان «علم اقتصاد اسلامی» را هم‏ عرض «علم اقتصاد نئوکلاسیکی»، «علم اقتصاد مارکسیستی»، «علم اقتصادی نهادی»، «علم اقتصاد کینزی» و یا هر «علم اقتصاد موصوفِ» ارتودوکس و هترودوکسی تعریف کرد که هر یک از منظرگاه خود به دنبال تنظیم، تدبیر، تقویم و تمشیت امور و ترتیبات اجتماعی و فردی انسان‏ها در عرصه اقتصادیّات جامعه هستند.

حال در مقام تعریف، «علم اقتصاد [...]» عموماً مبتنی و متکی بر پیش ‏فرض‏ هایی چون «دوگان ارزش-واقع»[4] -که مدعی امکان جدایی امور آفاقی (عینی)[5] از امور انفسی (ذهنی)[6] است و قابلیت بالقوه دستیابی به قوانین و تبیین‏های علمیِ خالی از ارزش[7] را برای روش ‏های موسوم به روش ‏های علمی فراهم می ‏آورد- به «علمی اثباتی» برای تبیین و پیش‏بینی پدیده‏ های اقتصادی-اجتماعی تعبیر می‏ شود. اما با رد این پیش ‏فرض در رویکردهای متعارف روش‏ شناختی، بحث از «علم اقتصاد اثباتی» امری متناقض‏ نما و بحث از «گزاره‏ های مشاهدتیِ ناظر به واقعِ»[8] تأییدکننده و ابطال‏ک نندة یک تبیین و پیش‏بینی، امری انفسی و تفسیرمند خواهند بود.

با فرض پذیرش جدا نبودن هر ادعای علمی از بن‏ مایه ‏های ارزشی، بهتر است به جای ادعای دستیابی به قوانین علّی و علمیِ ارزش-خنثی، ادعاهای علمی مطرح پیرامون «علوم اقتصادی موصوف» را به ادعاهایی تفسیرمند از واقع تعبیر کنیم. با این نگاه دیگر اقتصادی به نام «اقتصادی اثباتی» در میان نیست تا با تمسک به چوبک جادویی آن، تبیین علمی از تبیین غیرعلمی -آنچنان که در نگاهی ساده‏اندیشانه و مَدرَسی عنوان می‏شود- باز شناسانده شود بلکه هر تبیین، پیش‏بینی و تجویزی گران‏بار از پیش ‏انگاره‏ های منظرمندی خواهد بود که گویی دیگر «گزاره‏ های مشاهدتی ناظر به واقع» آنچنان که پنداشته می‏ شود، برای به اصطلاح اثبات یا ابطال یک گزاره علمی تعیین‏ کننده نخواهد بود.[9]



[1] Kuhn's Structure of Scientific Revolutions

[2] Lakatos's Methodology of Scientific Research Programmes

[3] Feyerabend's Against Method

[4] Fact–Value distinction or Fact-Value Dichotomy

[5] Objective

[6] Subjective

[7] Value-free

[8] facts

[9] برای آشنایی با این نگاه به ماهیت علم رجوع کنید به کتاب چیستی علم (درآمدی بر مکاتب علم‏شناسی فلسفی) نوشته آلن اف. چالمرز 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۶ ، ۱۷:۴۲
مهدی موحدی بکنظر

سنت و مدرنیته

مواجهه با بحثی چون چیستی «علم اقتصاد اسلامی» به عنوان مصداق بارزی از چیستی یک «علم دینی»، مواجهه با مسأله ‏ای مدرن است؛ یعنی می‏ توان به تسامح، ظهور مسأله «علم دینی» را سنتزی از تزِ «دین» و آنتی‏ تزِ «علم» در تقابل دو جریان سنت و مدرنیته تعبیر کرد. به این معنا که اگر در دوران سنت، عموماً مسالک و شرایع دینی و سنتی به معنای موسع آن، تنظیم‏ کننده و تدبیرکننده ترتیبات اجتماعی و فردی لازم در هر نظام اجتماعی قلمداد می‏ شود، در عصر روشنگری و پساروشنگری به عنوان دوران مدرن، این خودِ خودمختار انسان است که باید در خردورزی و به کاربندی فهم خویش شجاع باشد و از نابالغیِ به تقصیر خویشتنِ خویش که همانا نه در نبود فهم، بلکه در کمبود اراده و شجاعت بکاربندی آن فهم، بدون هدایت دیگری است، خارج شود. از این رو [این انسان است که] باید بدون تمسک به قیّم‏ ها و ناظران عالیه [‏ای همچون مسالک و شرایع دینی و سنتی] و تنها با تمسک به «عقل» و «آزادی» در بکاربستن آن، به تنظیم و تدبیر و تمشیت همان ترتیبات مورد نیاز بپردازد.[1]

واقع می‏ توان گفت «دین» دوران سنت و «علم» دوران مدرن، هر یک در زمانه خود مسئولیت یکسانی را به عهده دارند یعنی مسئولیت تنظیم، تقویم، تدبیر و تمشیت امور اجتماعی و فردی مورد نیاز در یک جامعه. بنابراین تقابل «آموزه‏ های علمی دوران مدرن» با «آموزه ‏های دینی دوران سنت» در دوران کنونی ما، تقابل و تباین آموزه‏ ها و شرایع پیامبران هر دو عصر –یعنی تباین آموزه‏ های دانشمندان و فلاسفه دنیوی[2] دوران مدرنیته با آموزه‏ های پیامبران دوران سنت - در انجام این مسئولیت‏ هاست.

با این بیانِ تمثیلی، به خوبی می‏ توان ظهور علم اقتصاد اسلامی را به عنوان پاسخی به تباین «آموزه ‏های دین اسلام» و «آموزه ‏های علم اقتصاد رایج» در سامان‏دهی ترتیبات اجتماعی- اقتصادی-معیشتیِ جامعه مسلمین دریافت. در این جامعه مدرن، «علم اقتصادِ» رایج، متعارف، غالب یا مُجمعٌ علیه، به مثابه «دینِ» دوران سنت، محترم شمرده می‏ شود، بنابراین ناگفته پیداست که با گرویدن افراد بیشتر به این «علم مدرن» به مثابه گرویدن به یک دین جدید و پیاده‏ سازی آموزه‏ ها و تعالیم آن، به تدریج از گستره «دین سنتی» در تعریف و تنظیم نظام‏سازی و سبک‏ زندگی مطلوب خود -احتمالاً تا محو کامل آن- کاسته خواهد شد. اینجاست که با توجه به ضعف روش ‏شناختی «دینِ در سنت مانده» و برای حفاظت از حریم «اسلامِ» پاسخگو در همه زمان‏ها و مکان‏ها، پدیده‏ایی چون «علم اقتصاد اسلامی» در عرض تعالیم اقتصادی جریان غالب، ظهور می‏ یابد تا نیازهای جامعه مسلمین را مبتنی بر شرع پاسخ گوید.



[1]  مطالب ایرانیک این بند، بخشی از توضیحات یکی از بزرگترین فیلسوفان عصر روشنگری، ایمانوئل کانت است در مقاله کوتاه «روشنگری چیست؟»

[2]  ناظر به عنوان کتاب رابرت هیلبرونر (Robert Heilbroner) با عنوان فلاسفه دنیوی (The Worldly Philosophers) که به زندگی، زمانه و ایده ‏های تعدادی از بزرگترین متفکران اقتصادی می ‏پردازد. 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۶ ، ۱۷:۰۱
مهدی موحدی بکنظر
استیکرها ممکن است تلقی کودکان دربارۀ رفتارهای اجتماعی را کاملاً تغییر دهد.
دن اریلی، اقتصاددان رفتارگرا و استاد دانشگاه دوک، در تحقیقاتی تجربی دربارۀ اینکه وقتی هنجارهای اجتماعی با هنجارهای بازار و اقتصاد با هم تصادم می‌کنند، چه اتفاقی می افتد، به نتیجۀ مهمی رسیده است. او دریافته که وقتی این دو نوع هنجار در یک موقعیت با هم تصادم پیدا می‌کنند، هنجارهای بازار، هنجارهای اجتماعی را زیر نفوذ و کنترل خود قرار داده و کانونِ تصمیم را از روابطِ انسانی به تجارت تغییر می‌دهند.

به بچه‌هایتان استیکر ندهید

در مقام روان‌شناسِ خانواده، پس از سال‌ها فعالیت و کار با هزاران خانواده دریافته‌ام که یکی از گرفتاری‌های بسیار رایجی‌ که والدین با آن مواجه‌اند، این است که چطور کودکانشان را به کارهایی که از آنها می‌خواهند وادار کنند. یکی از پرسش‌های همیشگیِ والدین این است که برای رسیدن به این هدف، از چه ابزارهایی می‌توانند استفاده کنند و کمک بگیرند؟

یکی از این ابزارها ورقه‌های استیکر است. استیکرها نوعی سیستم تغییر رفتارند که در آن، کودکان در برابر انجام رفتارهای مطلوب، مثل مسواک‌زدن، مرتب‌کردن اتاق خود یا انجام تکالیف، برچسب‌هایی دریافت می‌کنند. بچه‌ها بعداً می‌توانند برچسب‌هایی را که جمع کرده‌اند، مثلاً برای گرفتن جایزه، رفتن به گردش و تفریح و خوردن خوراکی‌های محبوبشان مصرف کنند.

گردآوری داده‌ها دربارۀ دو چیز، دشوار است: نخست، گستردگی و فراوانی استفاده از استیکرها و دوم، اینکه از چه زمانی و چرا اینقدر رایج و پرطرف‌دار شده‌اند؟ با‌وجوداین شواهدِ پراکنده می‌گویند که استیکرها در میان والدین امریکایی تقریباً به مقدار زیادی فراگیر و رایج شده‌اند. جست‌وجو در گوگل [به زبان انگلیسی] برای «استیکرهای ورقه‌ای»، «استیکر تکالیف» و «استیکر جایزه» در مجموع بیش از یک‌میلیون نتیجه به شما خواهد داد. آمازون، وبگاه آنلاین فروش کتاب و وسایل، بیش از ۱۳۰۰ محصول ترکیبی برای چنین جست‌وجویی به شما پیشنهاد می‌کند. رِدیت، یک وبگاه بسیار بزرگ برای تبادلات فکری و مراودات اجتماعی است. این وبگاه پر است از اتاق‌های آنلاین گفت‌وگو برای پدران و مادرانی که از یکدیگر دربارۀ مزایای چنین استیکرهایی می‌پرسند و راهبردهای مختلف استفاده از آن را به بحث می‌گذارند.

به‌راحتی می‌توان مشاهده کرد که تا چه حد والدین به توانایی استیکرهای تشویقی برای به‌دست‌آوردن نتایج سریع جذب می‌شوند و به استفاده از آن‌ها روی می‌آورند. با مشوق‌های صحیح و ساختار مناسب، این سیستم می‌تواند به روشی مؤثر بچه‌ها را به پذیرش عادت‌هایی همانند مسواک‌زدن، یا مرتب‌کردن وسایل پس از بازگشت از مدرسه وادار کند. طرف‌دارانِ استیکرهای تشویقی می‌گویند که چنین مدل‌هایی از پاداش به پرهیز از جنگِ قدرت کمک می‌کند. همچنین سبب می‌شوند والدین کمتر غر بزنند؛ بنابراین روالِ زندگیِ روزانه را در خانواده آسان‌تر می‌کنند. استیکرها به شکل‌های مختلف چنین هدفی را برآورده می‌کنند. ایراد استیکرها و سیستم‌های پاداشِ مشابه، این نیست که کارایی ندارند. ایراد اینجا است که بیش از حد مؤثرند و درعین‌حال هم برای فرزندان و هم خانواده‌هایشان در دراز مدت پیامدهای بسیار منفی و ناخواسته ای به همراه دارند. استیکرها ابزارهای روان‌شناختیِ قدرتمندی هستند و می‌توانند از تأثیر روی انگیزه‌های کودکان فراتر روند و بر قالب فکری آنان اثر بگذارند و حتی روابط آن‌ها با والدینشان را نیز دستخوش تغییر کنند.

مدافعانِ استیکر اغلب از ذکر مخاطرات بالقوۀ این برچسب‌ها غفلت می‌کنند. وقتی چنین روشی نتیجۀ معکوس می‌دهد، والدین مبهوت و شگفت‌زده می‌مانند. برایم تعجب آور نیست وقتی به‌وفور، گِله و شکایت پدران و مادران را می‌شنوم که می‌گویند استیکرهای تشویقی آنگونه که باید عمل نکرده‌اند. مادری که ابتدائاً از نتایجِ سیستمِ استیکرهای تشویقی خشنود بود، می‌گفت وقتی از پسر هشت‌ساله‌اش خواسته از آنچه می‌کرده دست بردارد و به برادر کوچک‌ترش کمک کند، پسرش پاسخ داده: «درعوضش

ایراد استیکرها و سیستم‌های پاداشِ مشابه، این نیست که کارایی ندارند؛ ایراد اینجا است که بیش از حد مؤثرند.

چی بهم می‌دهی؟»

زن و شوهر دیگری که در یکی از کلاس‌های من دربارۀ تربیت فرزندان شرکت کرده بودند، زمانی که نظام پاداش دیگر کارایی نداشت، به سختی افتاده بودند: «به دخترمان گفتیم اگر بعد از شام در تمیزکردن آشپزخانه به ما کمک کند، می‌تواند امتیازهای بیشتری برای رسیدن به هدفش، یعنی خریدن تلفنی جدید، به دست آورد؛ اما دخترمان فقط گفت: نه؛ خیلی ممنون. حالا چکار می‌توانستیم بکنیم؟»

بسیاری از این والدین که استفاده از نظام پاداش را با هدف ارزشمندِ راحت‌کردنِ روال‌های توی خانواده شروع می‌کنند، در ابتدای کار از نتایج به‌دست‌آمده خوشحال می‌شوند و موارد بیشتری را در ورقه‌های استیکرها اضافه می‌کنند. کودکان دوست ندارند در شستن لباس‌ها کمک کنند یا اسباب‌بازی‌هایشان را با بچه‌های دیگر به اشتراک بگذارند؟ اشکالی ندارد. برای انجام این کار به آن‌ها استیکر بدهید.

مایلم این پدیده را که در آن نظام‌های پاداش کاملاً در حیات خانواده فراگیر می‌شوند، «اقتصاد پاداش» بنامم. در اقتصادهای پاداش، بچه‌ها یاد می‌گیرند که رفتارهای مطلوب را درمقابلِ پاداش دریافتی، معامله کنند. بعضی وقت‌ها این پاداش‌ها به‌طور مستقیم به دست می‌آید؛ مثلاً یک اسباب بازی، بستنی یا کتاب. بعضی وقت‌ها نیز ارزشی که در معامله به دست می‌آید، در قالب برچسب یا اشیای دیگر ذخیره می‌شود؛ مثل ارزش پول که بعداً می‌توان با آنچه مدنظر است، معاوضه کرد. سیستم هر چه که باشد، اقتصادهای پاداش یک الگوی تراکنشی برای رفتار را ترویج می‌دهند: کودکان انتظار دارند که برای رفتارِ خوب پاداش دریافت کنند و مایل نیستند که رفتار مدنظر را «رایگان انجام دهند»؛ همانند پسر هشت‌ساله‌ای که برای کمک به برادر کوچک‌تر از خودش پاداشی طلب کرده بود.

برخی مخاطراتِ استیکرهای تشویقی که دربارۀ آن‌ها بحث زیادی صورت گرفته، شامل خطر تضعیف انگیزه‌های درونی کودکان است یا به‌عبارت‌دیگر، نیاز به عرضۀ پاداش‌های بیشتر و بهتر. به این علت که پاداش‌های اولیه جذابیت و کشش خود را از دست داده‌اند. اما شاید مطلبِ دردناک‌تر، این باشد که اقتصادهای پاداش بر شیوۀ اندیشیدن بچه‌ها دربارۀ روابط با دیگران نیز اثر می‌گذارند.

در برخی مواقع کودکان نه‌تنها برای انجام وظایفشان، همانند مسواک‌زدن، پاداش می‌گیرند، بلکه علاوه‌برآن برای آنچه دانشمندان علوم اجتماعی رفتارهای «خودجوش یا داوطلبانه» می‌نامند نیز پاداش می‌گیرند؛ کارهایی شبیه کمک‌کردن به دیگران، همکاری و به‌اشتراک‌گذاریِ داشته‌ها. مطالعات نشان داده‌اند که دادن پاداش‌های ملموس به کودکان در برابر رفتارهای نوع‌دوستانه ممکن است رفتارهای سودمند و خیرخواهانۀ آنان را در آینده کاهش دهد و تمایل کودکان به کمک‌کردن به دیگران را از بین ببرد. 

آموزه‌های برآمده از اقتصادِ رفتاری به ما کمک می‌کنند تا این تأثیر را توضیح دهیم. از منظر اقتصاد رفتاری، رفتارِ پروبلماتیکِ کودکانی که در اقتصاد پاداش –در عوض این کار چی بهم می‌رسد؟- تربیت می‌شوند، عکس‌العملی پیش‌بینی‌پذیر است در مواجهه با تصادمِ دو دسته از هنجارها: هنجارهای اجتماعی، یعنی نیروهای پنهانی که چگونگیِ عملکرد انسان را شکل می‌دهد و هنجارهای بازار، یعنی سیستمی از پرداخت، بدهی، قرارداد و مشتری.

دن اریلی، اقتصاددان رفتارگرا و استاد دانشگاه دوک، در تحقیقاتی تجربی دربارۀ تأثیرات این دو مجموعه از هنجارها بر یکدیگر دریافته است که وقتی این دو نوع هنجار در یک موقعیت با هم تصادم پیدا می‌کنند، هنجارهای بازار هنجارهای اجتماعی را تحت نفوذ و کنترل خود قرار داده و کانونِ تصمیم را از روابطِ انسانی به تجارت تغییر می‌دهند.

اریلی با ذکر مثالی از کتاب خود، غیرعقلانیِ پیش‌بینی‌پذیر؛ نیروهای پنهانی که تصمیم‌های ما را شکل می‌دهند۱، عملکرد یک مهدکودک را توصیف می‌کند. این مهدکودک سعی می‌کند تعداد پدران و مادرانی را که با تأخیر به دنبال فرزندان خود می‌آیند، کاهش دهد. این مرکز مراقبت از کودکان تصمیم 

اگر بچه‌ها وجودشان در خانواده را یک شغل ببینند، چه خواهد شد؟

می‌گیرد که چنین والدینی را جریمه کند. پس از آنکه این طرح جریمه تعیین شد و به همه والدین اعلان گردید، در عمل مشخص شد که در واقع تعداد پدران و مادرانی که با تأخیر به‌دنبال فرزندانِ خود می‌آیند، افزایش یافته است. چرا؟ با معرفی نظامِ جریمه، این سیستم که به هنجارهای بازار متعلق است، ناهشیارانه بر هنجارهای اجتماعی تأثیر می‌گذارد. قبل از این، والدین سعی می‌کردند تا سر موقع و بدون تأخیر به‌دنبال فرزندانشان بروند؛ چراکه دربارۀ دردسری که برای کارمندان مهدکودک به وجود می‌آوردند، احساس بدی داشتند (هنجاری اجتماعی)؛ اما اکنون، تأخیرداشتن در چارچوب هنجارِ بازار قرار می‌گیرد، به این معنا که می‌توانند جریمه‌اش را پرداخت کنند و وجدان خود را راحت کنند. مهدکودک برای تأخیر مبلغی به‌عنوان جریمه در نظر گرفته بود و بسیاری از والدین مایل بودند که آن را پرداخت کنند. 

در موردی مشابه، هنگامی که والدین برای رفتار خوب کودکان به آن‌ها پاداش می‌دهند، هنجارهای بازار را وارد خانواده می‌کنند؛ جایی که همواره محلِ برقراری و حاکمیتِ ارزش‌های اجتماعی بوده است. هنگامی که با اریلی دربارۀ کاربردِ تحقیقش در زمینۀ سیستم‌های پاداش ازجمله استیکرهای تشویقی صحبت کردم، توصیۀ او این بود که والدین پیامدهای دراز مدت آن را در نظر بگیرند: سیستم‌های پاداش راه‌حل‌های رضایت‌بخشِ کوتاه‌مدتی ایجاد می‌کند؛ اما به چه قیمتی؟ اگر بچه‌ها وجودشان در خانواده را یک شغل ببینند، چه خواهد شد؟

اریلی مثالی شخصی می‌زند دربارۀ اینکه چگونه ذهنیتی تراکنشی می‌تواند نیت خیر را ضعیف کند. او زمانی در دانشگاهی مشغول به کار بود که درآن سیستمی مبتنی بر امتیاز دهی استفاده می‌شد. به‌کارگیری این سیستم به این منظور بود که اطمینان حاصل شود که اعضای کادر آموزشی و هیئت‌های علمی دانشگاه، الزام‌ها و شرایط تدریس را رعایت می‌کنند. اریلی زمانی که متوجه شد طبق چه فرمولی می‌توان امتیاز به دست آورد، فهمید که چطور امتیازها را به حداکثر برساند و درنتیجه تا جایی که می‌توانست تلاش می‌کرد تا با کمترین تلاش، بیشترین امتیازها را به دست آورد. اریلی می‌گوید: «من توانستم ۱۱۲ امتیاز با آموزشِ فقط یک درس در هر سال به دست آورم. من یک کلاس با تعداد زیادی دانشجو و تعداد زیادی دستیار داشتم. بنابراین از فرمول مزبور به شکل بهینه‌ای استفاده کردم.»

برعکس، در دانشگاهی که اکنون در آن کار می‌کند، به‌شکل ساده‌ای از همه انتظار می‌رود که همیار هم باشند و به یکدیگر کمک کنند. «این بدان معنی است که من در حقیقت بیشتر درس می‌دهم. هر سال داوطلب می‌شوم که کلاسی برای دانشجویان در مقطع کارشناسی داشته باشم؛ بااینکه چنین چیزی بخشی از قراردادِ رسمی من نیست. سیستم امتیازدهی‌ای که در آن دانشگاه برقرار بود، عمدتاً هر گونه حسن نیتی را از بین می‌برد.»

والدین ممکن است بین برچسب‌دادن به کودکان برای مسواک‌زدن و برچسب‌دادن به آن‌ها برای کمک‌کردن به خواهر یا برادر کوچک‌ترشان تفاوت اندکی ببینند. باوجوداین، باتوجه ‌به تأثیرِ منفیِ پاداش بر رفتارِ خودجوش یا داوطلبانه و اثرِ زیان‌بار هنجارهای بازار بر روابط، سؤالی نگران‌کننده مطرح می‌شود: هنگامی که والدین کارایی کوتاه مدت استفاده از پاداش را در ترویج و تشویق رفتارهای خوب برمی‌گزینند، این امر چه تأثیری بر خانواده می‌گذارد؟ 

اریلی می‌گوید: «اگر رابطه‌ای با فرزندان خود ایجاد کردید که بسیار تراکنشی است، وقتی چندین سال گذشت و سن‌وسال همه بیشتر شد، چه چیزی را انتظار دارید؟ «من نمی‌گویم که برچسب‌دادن به بچه‌ها باعث می‌شود که در آینده والدین خود را به خانۀ سالمندان خواهند فرستاد؛ اما اگر به این ایدۀ پشتِ استیکرها فکر کنید، آن را قدمی در همان مسیر می‌بینید.»

منبع مقاله انگلیسی: پایگاه Atlantic

نویسنده مقاله انگلیسی: اریکا ریچر

منبع مقاله فارسی: پایگاه ترجمان علوم انسانی

مترجم مقاله به فارسی: احسان یزدانی


پی‌نوشت‌:
[۱] Predictably Irrational: The Hidden Forces That Shape Our Decisions

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۵ ، ۲۰:۰۳
مهدی موحدی بکنظر

طرح یک نظریه یا مبنای اخلاقی (برای تکیه اقتصاد اسلامی یا هر نظریه اسلامی دیگری بر آن)، یکی از دغدغه های ذهنی حقیر بوده است. در مقاله‏ پیشرو، سعی خود را نموده ام تا این کار دشوار را مشق کنم. ناگفته نماند این نظریه، قرابت زیادی با نظریه اخلاقی مستتر در مثال «کوک چهارم» علامه جعفری دارد. 

 

یکی از برخوردهای معمول محققان اقتصاد اسلامی با نظریه مطلوبیت اقتصاد نئوکلاسیک، قرار دادن مؤلفه‏ های اسلامی همچون انفاق، وقف، خمس و زکات و امثال آنها در کنار مؤلفه‏ های تابع مطلوبیت اصلی همچون مصرف و فراغت و کار است. این تغییر که با افزودن مؤلفه‏ های ساحت اخروی انسان مسلمان همراه است، گویا به جهت رفع نقص نگاه اقتصاددانان نئوکلاسیک به انسان و تلاش در جهت تولید نظریه مطلوبیت اسلامی صورت پذیرفته است. این نوآوری ناقص، سطحی و التقاطی - که آن را می‏ توان ناشی از ضعف روش‏ شناختی اقتصاد اسلامی به حساب آورد - زمانی مهم جلوه می‏ کند که عده‏ ای از همین محققان اقتصاد اسلامی با تمسک به تقریری لذت‏ گرایانه از نظام اخلاقی اسلام و بدون کمترین توجهی به اصول موضوعه‌ و ارزش‌های‌ نهفته‌ در مبانی این نظریه، به دنبال تبیین و توجیه فلسفی آن برمی‏ آیند. آنها به جای «مطلوبیت گرایی تک ساحته» که اصل آن به فایده‏ گرایی فیلسوفانی چون جرمی بنتام و جان استوارت میل بر می گردد سعی دارند تا «مطلوبیت گرایی دو ساحته» را طرح نمایند.

بنتام و میل

طرفداران مطلوبیت گرایی دو ساحته، با تمسک به مستندات دینی جمع کننده دنیا و آخرت، مفهوم «حداکثرسازی سرجمع لذات دنیوی و اخروی» را به جای «حداکثر سازی عام لذات یا مطلوبیت» طرح می‏ نمایند.

در این مقاله از منظری درون دینی به تبیین اشکالات و تناقضات مطلوبیت‏ گرایی دوساحته پرداخته شده است اما تمام اهتمام بر این بوده تا در نقد و بررسی اشکالات پیش ‏گفته به معرفی  «تکلیف‏ گرایی دینی» به عنوان نظریه و مبنای اخلاقی اقتصاد اسلامی پرداخته شود. به نظر می‏ رسد با توجه به تعالیم اسلامی، این نظریه اخلاقی، بهتر از مفهوم پرتناقض مطلوبیت ‏گرایی دوساحته ب‏تواند مبیّن قاعده رفتاری یک انسان مسلمان باشد.   

عنوان: مقاله
حجم: 830 کیلوبایت
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۱:۲۷
مهدی موحدی بکنظر

اگر به دنبال این هستیم که بدانیم اقتصاد ما (یعنی اقتصاد اسلامی) ماهیتاً چه فرقی با اقتصادهای دیگر دارد باید بتوانیم اقتصادی با مبنای اخلاقی ذیل (یعنی اقتصادی با اخلاق کوک چهارمی) را تصور کنیم. تصور چنین اقتصادی چندان آسان نیست ... اما برای تحقق اقتصاد اسلامی لازم است دستگاه معرفتی خود را مبتنی بر آن بسازیم.

 

انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق

اما در مورد اخلاق کوک چهارمی، 

بهمن حبشی از شاگردان استاد علامه جعفری چنین نقل می‏ کند:

یک روز بعد از پایان کلاس  شرح مثنوی، استاد علامه جعفری فرمودند: 
من خیلی فکر کردم و به این جمع بندی رسیده ام که رسالت ۱۲۴ هزار پیغمبر در یک جمله خلاصه می‌شود و آن «کوک چهارم» است و جمع مریدان مثل من با چشمانی گرد پرسان بودند که «کوک چهارم» چیست!؟
علامه با آن لهجه شیرین توضیح می‌دهند که:
کسی کفشش را برای تعمیر نزد کفاش می‌برد. کفاش با نگاهی می‌گوید این کفش سه کوک می‌خواهد و هر کوک مثلا ده تومان و خرج کفش می‌شود سی تومان.
مشتری هم قبول می‌کند. پول را می‌دهد و می‌رود تا ساعتی دیگر برگردد و سوار کفش تعمیر شده بشود.
کفاش دست به کار می‌شود.کوک اول.کوک دوم.و در نهایت کوک سوم و تمام ...اما...
اما با یک نگاه عمیق در می‌یابد اگرچه کار تمام است ولی یک کوک دیگر اگر بزند عمر کفش بیشتر می‌شود و کفش کفش‌تر خواهد شد.
از یک سو قرار مالی را گذاشته و نمی‌شود طلب اضافه کند و از سوی دیگر دو دل است که کوک چهارم را بزند یا نزند...
او میان نفع و اخلاق، میان دل و قاعده توافق، مانده است. 

یک دوراهی ساده که هیچ کدام خلاف عقل نیست.
اگر کوک چهارم را نزند هیچ خلافی نکرده. اما اگر بزند به رسالت ۱۲۴ هزار پیامبر تعظیم کرده... اگر کوک چهارم را نزند روی خط توافق و قانون رفته اما اگر بزند صدای لبیک او آسمان اخلاق را پر خواهد کرد.
دنیا پر از فرصت کوک چهارم است  و من و تو کفاش‌های دو دل...

 

به شرط بقای عمر از این اقتصاد بیشتر خواهیم گفت ...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۲:۲۳
مهدی موحدی بکنظر