وبلاگ شخصی دکتر مهدی موحدی بکنظر

ساحل بهانه است، رفتن رسیدن است.

ساحل بهانه است، رفتن رسیدن است.

وبلاگ شخصی دکتر مهدی موحدی بکنظر

«در برابر ضعف‌ها و مشکلات توجیه حماقت است، تضعیف جنایت است و تکمیل رسالت ما است (عین صاد).»

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فلسفه اقتصاد» ثبت شده است

اقتصاد و فلسفه اخلاق

کلیه مکاتب و نظریات اقتصادی کاری نمی ‏کنند جز اینکه با ارائه تبیین‏ های به اصطلاح علمی و ارائه «گزاره ‏های مشاهدتی ناظر به واقعِ» تفسیرمند از پدیده ‏های پیرامونی، در قالب طراحی نهادها و نظامات اقتصادی اجتماعی مورد نیاز جامعه، از منظرگاه خویش، به ارائه روابط حقوقی بایسته که متضمن فعل بایسته یا عادلانه عاملان و کنش‏گران اقتصادی- اجتماعی دخیل در این نهادها و نظامات است می ‏پردازند. برای نمونه «انتخاب بهینه دخالت دولت در بازار»، «انتخاب نرخ بهینه مالیات و تعرفه گمرکی»، «انتخاب بهینه حجم پول به عنوان سیاستی تثبیتی»، «انتخاب نرخ بهینه ذخیره قانونی»، «انتخاب استقلال یا عدم استقلال بانک مرکزی» و «انتخاب پرداخت نقدی و علی‎‏السویه یارانه‏ ها یا اعطای یارانه ‏ها به صنایع مولد و پیشران» را در نظر بگیرید. هر یک از مواردِ پیش ‏گفته می‏ تواند متصف به صفت بایستگی و نبایستگی مورد نظر یک نظریه ‏پرداز خاص برای یک سری روابط حقوقی حاکم در طراحی نهادها و سازوکارهایی باشد که در آن به نوعی به افعال عادلانه تصمیم ‏گیران اقتصادی اشاره دارد.  

با این بیان، «علم اقتصاد اسلامی»، دانش طراحی نهادها و سازوکارهایی است که در آن روابط حقوقی بایسته که متضمن فعل بایسته هر یک از کنش‏گران اجتماعی و اقتصادی دخیل است، مبتنی بر «اصول و شریعت اسلام»، کشف و وضع می ‏شود؛ دانش طراحی سازوکارهایی که هر یک از ابعاد و قواعد ایجاد و اعمال آنها دارای «دلیل و حجت شرعی» خواهد بود. در اینجاست که به خوبی می‏ توان پیوند و تلاقی سه شاخه «اقتصاد»، «فلسفه اخلاق» و «فقه» را دریافت. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۶ ، ۲۰:۰۳
مهدی موحدی بکنظر

طرح یک نظریه یا مبنای اخلاقی (برای تکیه اقتصاد اسلامی یا هر نظریه اسلامی دیگری بر آن)، یکی از دغدغه های ذهنی حقیر بوده است. در مقاله‏ پیشرو، سعی خود را نموده ام تا این کار دشوار را مشق کنم. ناگفته نماند این نظریه، قرابت زیادی با نظریه اخلاقی مستتر در مثال «کوک چهارم» علامه جعفری دارد. 

 

یکی از برخوردهای معمول محققان اقتصاد اسلامی با نظریه مطلوبیت اقتصاد نئوکلاسیک، قرار دادن مؤلفه‏ های اسلامی همچون انفاق، وقف، خمس و زکات و امثال آنها در کنار مؤلفه‏ های تابع مطلوبیت اصلی همچون مصرف و فراغت و کار است. این تغییر که با افزودن مؤلفه‏ های ساحت اخروی انسان مسلمان همراه است، گویا به جهت رفع نقص نگاه اقتصاددانان نئوکلاسیک به انسان و تلاش در جهت تولید نظریه مطلوبیت اسلامی صورت پذیرفته است. این نوآوری ناقص، سطحی و التقاطی - که آن را می‏ توان ناشی از ضعف روش‏ شناختی اقتصاد اسلامی به حساب آورد - زمانی مهم جلوه می‏ کند که عده‏ ای از همین محققان اقتصاد اسلامی با تمسک به تقریری لذت‏ گرایانه از نظام اخلاقی اسلام و بدون کمترین توجهی به اصول موضوعه‌ و ارزش‌های‌ نهفته‌ در مبانی این نظریه، به دنبال تبیین و توجیه فلسفی آن برمی‏ آیند. آنها به جای «مطلوبیت گرایی تک ساحته» که اصل آن به فایده‏ گرایی فیلسوفانی چون جرمی بنتام و جان استوارت میل بر می گردد سعی دارند تا «مطلوبیت گرایی دو ساحته» را طرح نمایند.

بنتام و میل

طرفداران مطلوبیت گرایی دو ساحته، با تمسک به مستندات دینی جمع کننده دنیا و آخرت، مفهوم «حداکثرسازی سرجمع لذات دنیوی و اخروی» را به جای «حداکثر سازی عام لذات یا مطلوبیت» طرح می‏ نمایند.

در این مقاله از منظری درون دینی به تبیین اشکالات و تناقضات مطلوبیت‏ گرایی دوساحته پرداخته شده است اما تمام اهتمام بر این بوده تا در نقد و بررسی اشکالات پیش ‏گفته به معرفی  «تکلیف‏ گرایی دینی» به عنوان نظریه و مبنای اخلاقی اقتصاد اسلامی پرداخته شود. به نظر می‏ رسد با توجه به تعالیم اسلامی، این نظریه اخلاقی، بهتر از مفهوم پرتناقض مطلوبیت ‏گرایی دوساحته ب‏تواند مبیّن قاعده رفتاری یک انسان مسلمان باشد.   

عنوان: مقاله
حجم: 830 کیلوبایت
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۱:۲۷
مهدی موحدی بکنظر

متنی از یکی از مقالات بوکانون به نقل از وبلاگ رواق

 

«نیاز به تجرید امری بدیهی/خودبسنده است. فعالیت فکری/عقلی[2] ماهیتاً شامل درگیر شدن با آشوبی از مشاهدات از طریق نوعی نظم [است]که [این نظم] به خودی خود مصنوع فرایندهای ذهنی[3] است. در این فعالیت، باید یک استراتژی گزینشی مورد استفاده قرار گیرد. مشاهدات نامربوط باید حذف شود، مشاهداتی که گرایش به رد کردن، محدود نمودن، یا پیچیده کردن تصویر ذهنی مطلوب/خواستنی[4] [پژوهشگر] دارد. ... این منظر بر این اشاره دارد که ممکن است نظم‏ های ذهنی بسیاری وجود داشته باشد که بتواند مجموعه خاصی از ‘فکت‏ ها’ را در دامنۀ قابل تحملی از ‘خطاها’ ‘تبیین’ کند[5]. اینکه کدام نظم خاص انتخاب شود وابسته به مؤلفه‏ های بسیاری است، [مؤلفه ‏هایی] شامل سلائق تحلیل‏گر[6]، عادات فکری[7] و مدهای زمان[8] و گسترۀ تجانس[9] با واقعیتی که مورد مشاهده قرار می‏گیرد (تجانسی که متضمن قدرت پیش‏بینی کنندگی، به عنوان مهم ترین بخش آن، است). [در اینجا] ما رابطۀ علّی ‘اسرارآمیز[10]’ میان تغییرات در این مؤلفه ‏ها و سوئیچینگ [میان انواع] نظم ‏های ذهنی (پارادیم ‏ها)[11] را وا می ‏نهیم [و به ادامه بحث می‏ پردازیم].»


[1] abstraction

[2] intellectual

[3] Artifact of the mental process

[4] the sought-for mental picture

[5] This perspective suggests that there may well be many possible mental orders or constructs that can ‘explain’ a particular set of ‘facts’ within the tolerated range of ‘error.’

[6] tastes of the analys

[7] intellectual habits

[8] fashions of the times

[9] congruence

[10] ‘mysterious’

[11] switching of mental orders (paradigms)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۹۵ ، ۰۰:۱۶
مهدی موحدی بکنظر