وبلاگ شخصی دکتر مهدی موحدی بکنظر

ساحل بهانه است، رفتن رسیدن است.

ساحل بهانه است، رفتن رسیدن است.

وبلاگ شخصی دکتر مهدی موحدی بکنظر

«در برابر ضعف‌ها و مشکلات توجیه حماقت است، تضعیف جنایت است و تکمیل رسالت ما است (عین صاد).»

اقتصاد مقاومتی بعد از طرح توسط رهبر معظم انقلاب به تدریج به یکی از موضوعات چالشی و مورد بحث کارشناسان اقتصادی بدل شد؛ در برابر عده ‏ای که تأکید داشتند اقتصاد مقاومتی یک الگوی متمایز است و باید به عنوان یک نظریه جدید، با مبانی و پیش ‏فرض‏ های مختصّ به خود طرح شود، عده ‏ای با مبنا قرار دادن ادبیات اقتصادیِ متعارف، آن را مترادف مفاهیمی چون ریاضت اقتصادی (austerity) و تاب ‏آوری اقتصادی (Economic resilience) و غیره دانسته و در این بین عده ‏ای اساساً آن را معطوف به ظرف زمان تعریف کرده و با کمترین تفاوت ماهوی نسبت به اقتصاد متعارف «اقتصاد در زمان تحریم» می‏ نامیدند. اما بعد از نامگذاری سال جدید به نام «اقتصاد مقاومتی؛ اقدام و عمل»، بحث از چیستی ماهیت اقتصاد مقاومتی و چگونگی عمل طبق آن پررنگ ‏تر شد و این مهم دوباره به عنوان یکی از مسائل مورد بحث در محافل اقتصادی و سیاسی کشور مطرح شد. اما کماکان همان سئوالات باقی بود؛ اقتصاد مقاومتی چیست؟ چه تفاوت ماهوی با اقتصاد متعارف دارد؟ چگونه اقدامی واقعاً در راستای اقتصاد مقاومتی است؟ و چه اثر متمایزی قرار است بر زندگی و معیشت مردم داشته باشد؟

اما نکته شایان توجه تلاشی بود که در این سال‏ها برای مصادره اقتصاد مقاومتی شروع شده بود. جالب اینجاست که دفاع از طرح علمی اقتصاد مقاومتی به مثابه نظریه ‏ای برگرفته از مبانی بومی، اسلامی و انقلابی به تدریج جای خود را به مدافعان جدید خود می‏ داد؛ کسانی که در عین دفاع سرسختانه از لیبرالیسم اقتصادی، برای جذب و هضم و استحاله آن در کلان نظریه خود، به دفاع از «منطق اقتصاد مقاومتی» نیز می‏ پرداختند.[1] با نگاهی به سیاست ‏های کلی اقتصاد مقاومتی به مفاهیمی بر می‏ خوریم که شاید چندان مورد مناقشه نباشند؛ مفاهیمی چون اقتصاد دانش ‏بنیان، رقابت‏ پذیری، افزایش بهره‏ وری، حمایت از تولید با کیفیت، حمایت از صادرات و برون‏گرایی. شاید از همین روست که هر اقتصاددانی به طور بالقوه می ‏تواند خود را مدافع اقتصاد مقاومتی معرفی کند. اما سئوال اینجاست که چگونه می ‏توان اقتصاد مقاومتی مورد نظر مقام معظم رهبری را از غیر آن جدا ساخت؟

هر چند پاسخ به سئوال پیش ‏گفته قطعاً مجال بیشتری را می ‏طلبد اما تلاش داریم تا به طور خلاصه به مهمترین تمایز این دو تفسیر از اقتصاد مقاومتی اشاره کنیم.

تفسیر اول: مطالعات اقتصاد آکادمیک که یافته ‏های دانشی و گرایشی اکثر غریب به اتفاق کارشناسان و متخصصان اقتصادی کشور را شکل می‏ دهد دارای یک پیش‏فرض مبنایی است و آن اینکه «ثبات سیاسی» پیش‏ شرط و مقدمه «ثبات اقتصادی» است. در واقع حداقل شرط لازم برای بهره‏ گیری بیشتر از ظرفیت‏ های اقتصادی، استفاده بهتر از نظریات علمی در ثبات همه شرایط (Ceteris paribus) و شتاب گرفتن در رشد اقتصادی، ایمن بودن از شوک‏ها و بی‏ ثباتی‏ های سیاسی است. بنابراین طبق این نظر، قبل از هر چیز باید تنش‏ های سیاسی را حل کرد.

تفسیر اول از اقتصاد مقاومتی

تفسیر دوم: اقتصاد مقاومتی، پیش‏فرض خود را مقابله همیشگی با نظام سلطه و استکبار و دفاع از مستضعفین عالم قرار داده است. تا زمانی که این جبهه وجود دارد، این پیش‏فرض نیز وجود خواهد داشت. حال با توجه به این پیش‏فرض است که اقتصاد مقاومتی پدیدار می ‏شود، «یعنی وضع اقتصادی کشور و نظام اقتصادی جوری باشد که در مقابل ترفندهای دشمن که همیشگی و به شکل‏های مختلف خواهد بود، کمتر آسیب ببیند و اختلال پیدا کند.»[2] با این آسیب‏ شناسی و حل مشکلات ناظر به تحریم‏ ها و تهدیدات سیاسی، می ‏توان آماده تبدیل شده به یک قدرت اقتصادی و در نتیجه سیاسی شد البته با تمسک به الگوی خاصی از راهبری که متفاوت از آموزه‏ های اقتصاد متعارف مبتنی بر ثبات سیاسی است.

تفسیر دوم از اقتصاد مقاومتی

نتیجه: هر آموزه اقتصاد مقاومتی باید با این پیش‏فرض (ثبات یا عدم ثبات سیاسی) محک زده شود و تنها در این صورت است که می‏ توان مدافعان و مخالفان واقعی اقتصاد مقاومتی را از یکدیگر باز شناخت.



[1]  این مطلب به سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد مورخ 28/1/95 اشاره دارد که در آن «موسی غنی ‏نژاد»- چهره‏ ای که مشهور به دفاع تمام‏ قد از لیبرالیسم اقتصادی است- در مقاله خود با نام «منطق اقتصاد مقاومتی» تلاش دارد تا با استناد به بندهایی از سیاست‏های 24گانه ابلاغی مقام معظم رهبری، از منطق «اقتصاد مقاومتی» دفاع کند.

[2] بخشی از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با رئیس جمهور و هیأت دولت (دوم شهریورماه 1391)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۴:۳۵
مهدی موحدی بکنظر

متنی از یکی از مقالات بوکانون به نقل از وبلاگ رواق

 

«نیاز به تجرید امری بدیهی/خودبسنده است. فعالیت فکری/عقلی[2] ماهیتاً شامل درگیر شدن با آشوبی از مشاهدات از طریق نوعی نظم [است]که [این نظم] به خودی خود مصنوع فرایندهای ذهنی[3] است. در این فعالیت، باید یک استراتژی گزینشی مورد استفاده قرار گیرد. مشاهدات نامربوط باید حذف شود، مشاهداتی که گرایش به رد کردن، محدود نمودن، یا پیچیده کردن تصویر ذهنی مطلوب/خواستنی[4] [پژوهشگر] دارد. ... این منظر بر این اشاره دارد که ممکن است نظم‏ های ذهنی بسیاری وجود داشته باشد که بتواند مجموعه خاصی از ‘فکت‏ ها’ را در دامنۀ قابل تحملی از ‘خطاها’ ‘تبیین’ کند[5]. اینکه کدام نظم خاص انتخاب شود وابسته به مؤلفه‏ های بسیاری است، [مؤلفه ‏هایی] شامل سلائق تحلیل‏گر[6]، عادات فکری[7] و مدهای زمان[8] و گسترۀ تجانس[9] با واقعیتی که مورد مشاهده قرار می‏گیرد (تجانسی که متضمن قدرت پیش‏بینی کنندگی، به عنوان مهم ترین بخش آن، است). [در اینجا] ما رابطۀ علّی ‘اسرارآمیز[10]’ میان تغییرات در این مؤلفه ‏ها و سوئیچینگ [میان انواع] نظم ‏های ذهنی (پارادیم ‏ها)[11] را وا می ‏نهیم [و به ادامه بحث می‏ پردازیم].»


[1] abstraction

[2] intellectual

[3] Artifact of the mental process

[4] the sought-for mental picture

[5] This perspective suggests that there may well be many possible mental orders or constructs that can ‘explain’ a particular set of ‘facts’ within the tolerated range of ‘error.’

[6] tastes of the analys

[7] intellectual habits

[8] fashions of the times

[9] congruence

[10] ‘mysterious’

[11] switching of mental orders (paradigms)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۹۵ ، ۰۰:۱۶
مهدی موحدی بکنظر